torsdag den 18. april 2013

انتخابی در پاسخ به تاریخ



سی و پنج سال از زمان انقلاب ایران، به قصد نهادینه کردن حاکمیت مردم و قانون درچهارچوب جمهوریت و قوانین اسلامی و با دعوی ایجاد دموکراسی، میگذرد، با نگاهی گذرا به هر آنچه که در این مدت گذشت، به خوبی میتوان از شرایط کنونی جامعه و حاکمیت دریافت که نه تنها هیچکدام از پارامترهای مورد نظر آن انقلاب در هیچ عرصه ایی حاصل نگشت ،بلکه شرایط بدتر از بد را در هر زمینه ایی ،اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیز تجربه میکند.قبضه همه جانبه فرصت ها و مناصب با همراهی و حمایت و عاملیت سپاه، از سوی رهبری ، هیچ مقوله ایی را به غیر از کودتایی بس سیاه و دهشتناک را علیه انقلاب و خواسته های مردم، و جمهوریت آن  انقلاب در ذهن هر متفکر و دلسوزی، متبادر میسازد. عرصه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری میتواند عرصه یادآوری و بازخواهی خواسته حداقلی مردم که همان جمهوریت است، به حاکمیت باشد، با انتخاب مردی از جنس و تجربه تاریخ ،که تجربیات این دوره سی و پنج ساله  به همراه حمایت خلقی که درک صحیحی از شرایط شکننده کنونی داشته، و میدانند که انتخابی صحیح میتواند در این ظلمت حداقل روشنایی را برای آنها به همراه داشته باشد.همه عرائض اين مقصود را بدنبال داشت كه بهترين برنامه و راه كاري كه ميتواند در شرايط كنوني اتحاد ساز و تعامل برانگيز باشد، برنامه ايي است منطبق بر اين حقيقت كه : ديكتاتوري در كشور ما سابقه ايي ديرينه داشته و متناسب بر فرهنگ فرد محور ماست، مردم ما هميشه وابسته به شاه و رهبر و آقا بالا سر بوده اند و زدودن اين فرهنگ كار يك روز و دو روز نيست، وشرايط كنوني كشور هم برگرفته از همين حقيقت است ، لذا تمام گروه ها و افراد خواهان آزادي و دموكراسي و عزت  براي ايران و ايراني چه در داخل و چه در خارج بايد بر اساس واقعيت كنوني جمهوري إسلامي و با پيش فرض اينكه ؛ جمهوري اسلامي در شكل و شرايط مقتدر كنوني( سپاه تا دندان مسلح و كودتاي خزنده آن،و كنترل و قبضه همه گلوگاه ها) نابود شدني به طرفه العين نيست ، و اين حقيقت كه ، قشر متوسط و روشنگر و مظهر حركتهاي انقلابي در ايران، با توجه به شرايط و سياستهاي به عمد غلطِ اقتصادي؛  از بين رفته و يا اصلا هيچ انگيزه ايي براي ايجاد دگرگوني درخود و جامعه نميبيند، متحد شده وبراي شرايط پيش رو ( انتخابات ) برنامه ريزي منسجم نمايند، چرا كه با موضع گيري اخير آقای هاشمي رفسنجاني(که در یک حرکت برنامه ریزی شده از سوی سایت ایشان تکذیب گردید)، ديگر صدرصد مسجل است كه  آقای خامنه ايي با سوداي روي كار آوردنِ يك رىئس جمهور ولايي، خيال يك حكومت پارلماني را با مركزيت خود در سر ميپروراند، لذا شرايط كنوني بسيار حساس و تعيين كننده بوده و آخرين فرصت نيروهاي فرهيخته و نخبه براي روشن نگه داشتن حداقل شمع و روشنايي در ظلمت موجود است، چرا كه جمهوري اسلامي با بهره گيري از تجارب متعدد و حمايتِ يك طراح حكومتهاي ديكتاتوري چون روسيه، ماندگار بوده همچنان كه يك تنه در سوريه در حال جنگ با كشورهاي منطقه است(درپشت پرده) و ميدان را از دست نميدهد، در عرصه داخلي نيز بدتر و خشونت بارتر، و با ابزارهايي كه در دست دارد راحتتر از صحنه بين المللي، قادر به پيش بردن اهداف خويش است، این همه را نگفتم برای ایجاد ترس و نا امیدی، بلکه این همه تحلیلی است از شرایط موجود برای مطالبه عقلانیتی که خاصه فرهیختگان و نخبگان است، پس در شرايط كنوني الويت يك بسيج عمومي ديگر براي انتخابات، كه نه براي مشروعيت دادن به شرايط ديكتاتوري و خفقان كنوني و ايجاد خوراك تبليغاتي براي رژيم، بلكه وظيفه ایی خطیر براي زنده نگه داشتن اميد رفرم و ایجاد بالانس قدرت و پيشگيري از اجرايي شدن نقشه شوم نظام پارلماني توسط رهبر جمهوري اسلامي، با حمايت از چهره هايي مثل خاتمي يا هاشمي رفسنجاني، که بيش از هرمسئله ایی در شرایط کنونی ،ضرورت حياتي دارد.

كسري ٣٠ فروردين سال ١٣٩٢

mandag den 8. april 2013

نخبه كشي از نوع حقيقي آن


خبر خيلي ساده بود " محسن پودنكي ، قهرمان كشتي فرنگي در سن ٣٥ سالگي ، درگذشت"... از چند روز قبل توسط اطلاع رساني دوست گرامي ام ، مهدي رستم پور، در جريان بيماري اين قهرمان ملي قرارگرفتم و با يكي از دوستانم كه انكولوژيست شناخته شده ايي در دانمارك است نيز صحبت كردم تا هركاري كه ميشود در غياب همت و توجه مسئولان كشور ، براي سلامتي اين عزيز انجام داد، مقدماتش انجام پذيرد، شنيده ها حاكي از اين بود كه بسياري از عزيزان هموطن از سراسر دنيا آمادگي خود را براي كمك به اين قهرمان اعلام نموده اند، بيماري قهرمان ما كشنده نبود چيزيكه همچون طاعوني سياه، جان عزيزان و نخبگان و بزرگان ايران را ميگيرد، بي توجهي مسئولان به اين سرمايه هاي تكرارناشدني، وبي اهميتی و بی حمیتی ايشان به الگوها و اسطوره هاي عيني و زنده است.در نگاه نخست اين عدم توجه، خيل عظيمي از نوجوانان و جوانان را مورد هدف خود قرار داده وانگيزه تلاش و رسيدن به جايگاههاي برتر انساني واجتماعي را از ايشان بازميستاند وشوق رسيدن به جايگاه الگوهاي اينچنيني را در وجودشان به بدترين شكل ممكن سلاخي نموده ودر مرحله بعد انگيزه مداومت و پويايي را در نيروها و نخبگان و سرمايه هاي انساني حال حاضر كشورمان، سركوب نموده وآنها را دچار سرخوردگي مينمايد.نگاه كارشناسانه و جامعه شناختي به اين موضوع ، حس دهشتناكي را از آينده سرمايه هاي معنوي و انساني، بوجود مي آورد و سرخوردگي ايجاد شده از اين نوع، به كمك هزاران نابهنجاري كنوني اجتماعي و اقتصادي و فردي در جامعه ايران، زمينه ساز مردابي انساني خواهد شد و يا سيل مهاجرت و فرار نخبگان و خوبان و فرهيختگان را روز به روز فزون تر خواهد نمود،مقوله ایی که بسیاردلخواه حاکمان مستبد و نالایق کنونی ایران است ،چرا که فرهیختگی و بزرگی و عزت با فلسفه وجودی ایشان در تصاد است ،ودر چنین شرایطی كشورهاي پناه دهنده به اين بزرگان مسرور از شكاري ارزشمند، با كمترين هزينه ممكن بهره وري از ايشان را در جهت منافع ملي خودشان در صدر امور خود قرار خواهند داد، چرا كه اگر مسئولان و حاكمان كنوني بجاي كمك به لبنان و غزه و فتنه گري در سوريه و سومالي ، به فكر نيازهاي حداقلي اين سرمايه هاي گهربار إنساني كشورمان ميبودند، با تمام سختي ها و مشكلاتي كه در كشورمان موجود است، يقينا اين بزرگان ماندنشان در وطن را به هرعافيت و آسايش ديگري ترجيح ميدادند، همانطور كه تا به امروز بارها ميتوانستند در خدمت بيگانه در ازاي بهترين زندگي و معيشت باشند و نكردند، ولي از امروز به بعد چه؟؟!
مبادا كه ايران ويران شود   كنام شغالان و دزدان شود   
کسری ، نوزده فروردین یکهزاروسیصد ونود و دو خورشیدی